English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (5839 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
an accessible place U جای قابل دسترس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
staffing U قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
palette U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
palettes U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
accessible U در دسترس قابل وصول
accessible U قابل دسترس
hog U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogs U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
crowding out effect U اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
data diddling U روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
data interchange format U استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
desk accessories U وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
getatable U قابل دسترس توفیق یافتنی
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
on hand <idiom> U قابل دسترس
Other Matches
reaches U دسترس
reaching U دسترس
reach U دسترس
at arm's length U در دسترس
accessible U در دسترس
disposal U دسترس
disposal U در دسترس
available U در دسترس
near at hand U در دسترس
within teach U در دسترس
within teach U دسترس
accessing U دسترس
accesses U دسترس
accessed U دسترس
reached U دسترس
access U دسترس
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
available with U در دسترس نزد .....
inaccessible <adj.> U غیرقابل دسترس
availablity U دسترس پذیری
out of the way U غیرقابل دسترس
available by U در دسترس از طریق .....
placing at disposal U در دسترس گذاردن
out-of-the-way U غیرقابل دسترس
accessible duct U مجرای دسترس
access point U نقطه دسترس
to be available U در دسترس بودن
access U راه دسترس
availability U دسترس پذیری
accessed U راه دسترس
on tap <adj.> U همیشه در دسترس
accesses U راه دسترس
inaccessible U غیرقابل دسترس
off the shelf U مواد در دسترس
inaccessible U خارج از دسترس
accessing U راه دسترس
available U دسترس پذیر
availability U در دسترس بودن
to be available [to someone] U در دسترس [کسی] بودن
utilises U در دسترس قرار دادن
passing shot U ضربه دور از دسترس
average available discharge U بده میانگینی دسترس
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
utilising U در دسترس قرار دادن
utilize U در دسترس قرار دادن
utilizing U در دسترس قرار دادن
place at disposal U در دسترس قرار دادن
utilizes U در دسترس قرار دادن
someone has at present U در دسترس کسی بودن
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
utilised U در دسترس قرار دادن
system availability U دسترس پذیری سیستم
abaton U [محل خارج از دسترس]
ball U توپ دور از دسترس توپزن
unattainbility of absolute zero U دسترس ناپذیری صفر مطلق
to put something at somebody's disposal U چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
long hop U توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
currents U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
unhandy U ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
current U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
equity U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
buffer pool U تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
achievable U قابل وصول قابل تفریق
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
sensible U قابل درک قابل رویت
access U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
The world is your oyster! <proverb> U دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
accessed U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
to make approaches U وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
nsfnet U یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble U قابل حل
capable U قابل
acceptor U قابل
sensible U قابل حس
solvable U قابل حل
ablest U قابل
abler U قابل
dissoluble U قابل حل
apt U قابل
qualified U قابل
incapable U نا قابل
able U قابل
good U قابل
thorough paced U قابل
justiciable U قابل دادرسی
negotiating U قابل انتقال
substitutable U قابل تعویض
kenspeckle U قابل شناسایی
machinable U قابل تراش
pivoting U قابل چرخش
negotiate U قابل انتقال
macroscopic U قابل رویت
negotiated U قابل انتقال
judicable U قابل قضاوت
maintainable U قابل نگاهداری
apparent U قابل رویت
medicable U قابل معالجه
negotiates U قابل انتقال
mibeable U قابل استخراج
minable U قابل استخراج
trustworthy U قابل اعتماد
mistakable U قابل اشتباه
merchantable U قابل فروش
merchantable U قابل معامله
mentionable U قابل ذکر
meltable U قابل ذوب
mobilizable U قابل تجهیز
negotiable U قابل مذاکره
irrigable U قابل ابیاری
regrettable U قابل تاسف
eligible U قابل انتخاب
justifiable U قابل توجیه
limsy U قابل انحناء
livable U قابل زیستن
enforceable U قابل اجراء
digestible U قابل هضم
multipliable U قابل تکثیر
livable U قابل معاشرت
livable U قابل زندگی
liveable U قابل زیستن
multiplicable U قابل تکثیر
namable U قابل ذکر
liveable U قابل معاشرت
liveable U قابل زندگی
selective U قابل انتخاب
selectively U قابل انتخاب
limpsy U قابل انحناء
nota bene U قابل توجه
limpsey U قابل انحناء
operable U قابل درمان
drinkable U قابل اشامیدن
open cheque U چک قابل انتقال
moot U قابل بحث
noticeable U قابل توجه
moveable U قابل تغییر
enforceable U قابل اجرا
leviable U قابل تحمیل
imaginable U قابل درک
operable U قابل علاج
omissible U قابل حذف
licensable U قابل اجازه
limit of inflammability U حد قابل اشتعال
detectable U قابل کشف
numerable U قابل شمارش
pardoable U قابل عفو
refillable U قابل تعویض
handier U قابل استفاده
removable U قابل رفع
removable U قابل انتقال
admissible U قابل قبول
removable U قابل عزل
renderable U قابل ارائه
rentable U قابل اجاره
repairable U قابل جبران
reparable U قابل جبران
repeatable U قابل تکرار
distinct U قابل تشخیص
discernible U قابل تشخیص
discernible U قابل تمیز
replaceable U قابل تعویض
Recent search history Forum search
1frangible
1due amount
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
2single gas
1he booted them off to the isle of the lost
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
2Rowdy
1For drop-off and assistance with annul rent serviews
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com